every other day, tertian
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
یک روز در میان او را میبینم.
I see him every other day.
پویا یک روز در میان موزاییکها را زمینشوی میکشید.
Pouya mopped the mosaics every other day.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «یک روز در میان» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/یک روز در میان