شکل نوشتاری دیگر این لغت: یکرو
having one front, having one face, having one surface, having one top, single-face
او کارتهای یکرو را برای ظاهری سادهتر ترجیح میدهد.
He prefers single-face cards for a more streamlined look.
این سکه یکرو است که نشان ملی را به نمایش میگذارد.
The coin is having one face that features the national emblem.
sincere, guileless, one-faced, loyal, frank, constant, genuine
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
در جهانی پر از فریب، من از کسانی که یکرو و واقعی هستند قدردانی میکنم.
In a world full of deception, I appreciate those who are one-faced and genuine.
او بهخاطر ذات یکرویش شناخته شده بود و همیشه در معاملاتش صادق بود.
He was known for his guileless nature, always honest in his dealings.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «یکرو» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/یکرو