some day, one day, a day
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
یک روز پدرم مرا با کمربندش ادب کرد.
One day my father chastised me with his belt.
انجامشده در یک روز
done in a day
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «یک روز» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/یک روز