فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Blench

blent͡ʃ blent͡ʃ

معنی و نمونه‌جمله

verb - intransitive adverb

جمع شدن و عقب‌نشینی کردن، برگشتن (در اثر بی‌تصمیمی یا جبن)، برگرداندن، تأخیرکردن، رنگ خود را باختن، سفید شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Hearing the bad news made her blench thoroughly.

از شنیدن آن خبر بد کاملاً وا رفت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blench

  1. verb turn pale, as if in fear
    Synonyms:
    pale blanch
  1. verb to draw away involuntarily, usually out of fear or disgust
    Synonyms:
    flinch recoil shrink wince cringe shy start shrink back quail

ارجاع به لغت blench

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blench» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blench

لغات نزدیک blench

پیشنهاد بهبود معانی