فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Wince

wɪns wɪns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    winced
  • شکل سوم:

    winced
  • سوم شخص مفرد:

    winces
  • وجه وصفی حال:

    wincing
  • شکل جمع:

    winces

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - intransitive
    خود را عقب کشیدن، رمیدن، (از شدت درد) خود را لرزاندن و تکان دادن، لگدپرانی
    • - When I touched his broken foot, he winced.
    • - وقتی که دست به پای شکسته‌اش زدم خود را عقب کشید.
    • - The sight of the cadaver made her wince.
    • - از دیدن آن نعش یکه خورد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد wince

  1. verb draw back
    Synonyms: back off, blanch, blench, cower, cringe, dodge, duck, flinch, grimace, jib, make a face, quail, recoil, shrink, shy, start, swerve, turn

ارجاع به لغت wince

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wince» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wince

لغات نزدیک wince

پیشنهاد بهبود معانی