فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Wince

wɪns wɪns

گذشته‌ی ساده:

winced

شکل سوم:

winced

سوم‌شخص مفرد:

winces

وجه وصفی حال:

wincing

شکل جمع:

winces

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive

خود را عقب کشیدن، رمیدن، (از شدت درد) خود را لرزاندن و تکان دادن، لگدپرانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

When I touched his broken foot, he winced.

وقتی که دست به پای شکسته‌اش زدم خود را عقب کشید.

The sight of the cadaver made her wince.

از دیدن آن نعش یکه خورد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wince

  1. verb draw back
    Synonyms:
    recoil flinch shrink back off dodge duck start shy swerve cringe blanch blench quail turn jib grimace make a face

ارجاع به لغت wince

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wince» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wince

لغات نزدیک wince

پیشنهاد بهبود معانی