امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Wince

wɪns wɪns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    winced
  • شکل سوم:

    winced
  • سوم‌شخص مفرد:

    winces
  • وجه وصفی حال:

    wincing
  • شکل جمع:

    winces

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive
خود را عقب کشیدن، رمیدن، (از شدت درد) خود را لرزاندن و تکان دادن، لگدپرانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- When I touched his broken foot, he winced.
- وقتی که دست به پای شکسته‌اش زدم خود را عقب کشید.
- The sight of the cadaver made her wince.
- از دیدن آن نعش یکه خورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wince

  1. verb draw back
    Synonyms:
    back off blanch blench cower cringe dodge duck flinch grimace jib make a face quail recoil shrink shy start swerve turn

ارجاع به لغت wince

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wince» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wince

لغات نزدیک wince

پیشنهاد بهبود معانی