فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Jib

dʒɪb dʒɪb

گذشته‌ی ساده:

jibbed

شکل سوم:

jibbed

وجه وصفی حال:

jibbing

شکل جمع:

jibs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

بادبان سه‌گوش جلو (کشتی و قایق)

The jib helped the sloop navigate smoothly through the water.

بادبان سه‌گوش جلو به اسلوپ کمک کرد تا به‌آرامی در آب حرکت کند.

The captain ordered the crew to hoist the jib.

کاپیتان به خدمه دستور داد که بادبان سه‌گوش جلو را بالا بکشند.

noun countable

بازوی گردان، بازوی متحرک (در جرثقیل و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The jib of the crane was equipped with a hook to securely lift and transport objects.

بازوی گردان جرثقیل به چنگکی برای بلند کردن و حمل‌ونقل ایمن اشیا مجهز بود.

He operated the jib of the crane to lift heavy materials.

او برای بلند کردن مواد سنگین بازوی متحرک جرثقیل را هدایت می‌کرد.

verb - intransitive

رم کردن، بی‌میلی نشان دادن، خودداری کردن، پرهیز کردن امتناع کردن، (از جای خود) جم نخوردن، جلو نرفتن

The horse jibbed at a snake.

اسب با دیدن مار رم کرد.

She jibbed on singing because the men were there.

چون مردها آنجا بودند از آواز خواندن امتناع کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jib

  1. verb refuse to comply
    Synonyms:
    resist balk baulk
  1. verb shift from one side of the ship to the other
    Synonyms:
    change course jibe gybe
  1. adjective
    Synonyms:
    mizzen
  1. noun
    Synonyms:
    sail boom arm foresail topsail staysail spinnaker spanker trysail mainsail stop fore-topsail main-topsail forestaysail foreroyal moonsail moonraker

Idioms

cut of one's jib

(عامیانه) ظاهر شخص، طرز لباس پوشیدن

ارجاع به لغت jib

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jib» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jib

لغات نزدیک jib

پیشنهاد بهبود معانی