امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Arm

ɑːrm ɑːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    armed
  • شکل سوم:

    armed
  • سوم‌شخص مفرد:

    arms
  • وجه وصفی حال:

    arming
  • شکل جمع:

    arms

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1
دست (از شانه تا آرنج و در نظر عوام از شانه تا نوک انگشت)، ید، بازو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- The two friends strolled arm in arm.
- دو دوست بازو در بازو قدم می‌زدند.
- arm bud
- جوانه‌ی بازویی
noun countable
جنگ‌افزار، سلاح، اسلحه
- They spend most of their budget on arms.
- بیشتر بودجه‌ی خود را خرج جنگ‌افزار می‌کنند.
- They are armed only with their faith.
- یگانه سلاح آن‌ها ایمانشان است.
- an arms manufacturer
- سازنده‌ی اسلحه
noun countable
(هرچیزی که برای دست و بازو ساخته شده) آستین، اهرم، بازوچه، دستک، دسته، (هر چیزی که مثل دست به بدنه یا چیز بزرگتری وصل باشد)، دسته صندلی یا مبل
- the arm of a chair
- دسته‌ی صندلی
- the arm of a balance
- بازوی ترازو
- the arm of a phonograph
- بازوی گرامافون
noun
بغل، آغوش، بازویی، هرچیز دست مانند (یا بازو مانند) مثلاً پای جلوی مهره‌داران و زایده‌های دست مانند سایر جانوران
- I held the baby in my arms.
- بچه را بغل گرفتم.
- armband
- بازوبند
- arm of a garment
- آستین لباس
noun countable
شاخه، قسمت، شعبه، بخش
- an arm of the government
- بخشی از دولت
noun plural
کارزار، رزم آرایی، جنگیدن
noun plural
نشان های اشرافی (coat of arms)، علامت تجارتی، نشان رسمی شهر یا کشور، آرم، نشانه
noun
(فوتبال امریکایی و بیس بال) قدرت پرتاب توپ
verb - transitive
مسلح کردن، مجهز کردن
- arming the soldiers for battle
- سربازان را برای جنگ مسلح کردن
- to arm a missile with a warhead
- موشک را مجهز به کلاهک کردن
- reporters armed with several questions
- خبرنگاران مجهز به پرسش‌های متعدد
- They were armed to the teeth.
- آن‌ها کاملاً مسلح بودند.
- to take up arms against a sea of troubles
- (شکسپیر) در مقابله با دریایی از مشکلات سلاح برگرفتن
- Keep Ali at arm's length.
- زیاد با علی خودمانی نشو.
- This overcoat costs an arm and a leg.
- قیمت این پالتو سر به آسمان می‌زند.
- The citizens were up in arms against heavy taxes.
- شهروندان از مالیات‌های سنگین سخت ناراضی بودند.
- an arm of the sea
- شاخه‌ای از دریا
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - intransitive
آماده‌ی جنگ شدن، آماده‌ی کارزار کردن، آماده‌ی کارزار شدن، آماده‌ی رزم کردن
abbreviation
(Arm) Armenian
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد arm

  1. noun limb, appendage
    Synonyms:
    bender bough bow branch fin flapper flipper handle hook member offshoot projection prong rod stump wing
  1. noun subdivision, annex
    Synonyms:
    affiliate authority block branch command department detachment division ell extension force offshoot power projection section sector wing
    Antonyms:
    body division main
  1. noun narrow body of water
    Synonyms:
    branch brook channel creek estuary firth fjord inlet rivulet sound strait stream subdivision tributary
  1. verb equip with weapon or power
    Synonyms:
    accouter appoint array deck equalize fortify furnish gear gird guard heel heel up issue load load up lug iron make ready mobilize outfit pack pack a rod prepare prime protect provide rig rod up strengthen supply tote
    Antonyms:
    disarm
  1. noun weaponry
    Synonyms:
    accoutrements armaments artillery equipment firearms guns munitions ordnance panoply weapons

Collocations

  • arm in arm

    دست در دست، بازو در بازو

Idioms

  • an arm and a leg

    به قیمت خون، بسیار گران، مبلغ گزاف

  • put the arm on

    (امریکا - عامیانه) 1- بازداشت کردن 2- برای گرفتن اعانه یا وام مراجعه کردن به

  • with open arms

    با آغوش باز، با خوش‌آمد گرم

    با آغوش باز

  • bear arms

    1- سلاح حمل کردن 2- در نیروهای مسلح خدمت کردن

  • take up arms

    1- طغیان کردن، به جنگ متوسل شدن 2- در مشاجره یا مرافعه‌ای شرکت کردن

  • to arms !

    آماده‌ی کارزار باش !، سلاح برگیر !

  • under arms

    مسلح، جنگ آماده، آماده‌ی کارزار، سلاح برگرفته

  • up in arms

    1- آماده‌ی کارزار، جنگ آماده، به حالت آماده باش 2- برآشفته، خشمگین

  • twist someone's arm

    (کسی را) وادار به انجام کاری کردن، تحت فشار قرار دادن، به‌زور قبولاندن، مجبور کردن، متقاعد کردن

سوال‌های رایج arm

معنی arm به فارسی چی میشه؟

واژه "arm" در زبان انگلیسی معانی و کاربردهای متنوعی دارد که به طور کلی می‌توان آن را به دو دسته اصلی تقسیم کرد: معنای فیزیکی و معنای غیرفیزیکی.

معنای فیزیکی:

در معنای فیزیکی، "arm" به معنی "بازو" است. بازو قسمت بالایی دست است که از شانه تا آرنج extends می‌شود. این بخش از بدن انسان و بسیاری از حیوانات، نقش مهمی در حرکات و فعالیت‌های روزمره دارد. بازو شامل استخوان‌هایی مانند بازو (humerus)، استخوان‌های ساعد (radius و ulna) و همچنین عضلات، عروق خونی و اعصاب است.

نکات جالب در مورد بازو:

- عملکرد: بازو به ما اجازه می‌دهد که اشیاء را بلند کنیم، حمل کنیم و حرکات ظریف‌تری مانند نوشتن یا نقاشی کردن انجام دهیم.

- حرکت: بازو و مفصل شانه امکان حرکات گسترده‌ای را فراهم می‌کند، به طوری که می‌توانیم دست‌هایمان را به سمت بالا، پایین و اطراف حرکت دهیم.

- ورزش: تمرینات ورزشی مانند وزنه‌برداری و شنا به تقویت عضلات بازو کمک می‌کند.

معنای غیرفیزیکی:

در معنای غیرمادی، "arm" می‌تواند به معنای "تسلیحات" یا "سلاح" باشد. این کاربرد به ویژه در زمینه‌های نظامی و امنیتی رایج است. به عنوان مثال، "armed forces" به معنای "نیروهای مسلح" است.

نکات جالب در مورد سلاح‌ها:

- تاریخچه: سلاح‌ها از زمان‌های قدیم وجود داشته‌اند و شامل انواع مختلفی از ابزارها و تکنیک‌ها هستند که برای دفاع یا حمله استفاده می‌شوند.

- توسعه فناوری: با پیشرفت تکنولوژی، سلاح‌ها نیز تغییر کرده‌اند و از سلاح‌های سرد مانند شمشیر و نیزه به سلاح‌های گرم مانند تفنگ و توپ تبدیل شده‌اند.

- حقوق بشر: استفاده از سلاح‌ها و تسلیحات در جنگ‌ها و درگیری‌ها همواره موضوع بحث‌های حقوق بشری بوده است.

کاربردهای دیگر:

واژه "arm" همچنین در اصطلاحات و عبارات مختلف به کار می‌رود. به عنوان مثال:

- Arm in arm: به معنای "دست در دست" است و به معنای دو نفر است که در کنار هم حرکت می‌کنند.

- To arm oneself: به معنای "مجهز کردن خود" به سلاح یا هر نوع تجهیزات است.

- Armchair: به معنای "صندلی راحتی" است، که به نوعی صندلی بزرگ و راحت اشاره دارد.

ارجاع به لغت arm

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «arm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/arm

لغات نزدیک arm

پیشنهاد بهبود معانی