گذشتهی ساده:
armedشکل سوم:
armedسومشخص مفرد:
armsوجه وصفی حال:
armingشکل جمع:
armsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دست در دست، بازو در بازو
دور از
خیلی دراز
give your right arm for something
خیلی مشتاق چیزی بودن
تحت نفوذ یا اختیار کسی درآمدن
قدرت همهجا گستردهی قانون
به قیمت خون، بسیار گران، مبلغ گزاف
(امریکا - عامیانه) 1- بازداشت کردن 2- برای گرفتن اعانه یا وام مراجعه کردن به
با آغوش باز، با خوشآمد گرم
با آغوش باز
1- سلاح حمل کردن 2- در نیروهای مسلح خدمت کردن
تسلیم شدن، سلاح بر زمین انداختن
1- طغیان کردن، به جنگ متوسل شدن 2- در مشاجره یا مرافعهای شرکت کردن
آمادهی کارزار باش !، سلاح برگیر !
مسلح، جنگ آماده، آمادهی کارزار، سلاح برگرفته
1- آمادهی کارزار، جنگ آماده، به حالت آماده باش 2- برآشفته، خشمگین
(کسی را) وادار به انجام کاری کردن، تحت فشار قرار دادن، بهزور قبولاندن، مجبور کردن، متقاعد کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «arm» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/arm