(کسی را) وادار به انجام کاری کردن، تحت فشار قرار دادن، بهزور قبولاندن، مجبور کردن، متقاعد کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She won't go to the English class unless I twist her arm a little.
تا او را تحت فشار قرار ندهم، به کلاس زبان نمیرود.
I don't want to twist your arm, but this opportunity is wonderful!
نمیخوام تو رو تحت فشار بذارم، اما این فرصت فوقالعادهست!
I didn't want to go to the party, but my friends twisted my arm until I said yes.
من نمیخواستم به مهمانی بروم، اما دوستانم مرا وادار کردند که موافقت کنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «twist someone's arm» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/twist-someones-arm