فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bough

baʊ baʊ baʊ baʊ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

ادبی شاخه، ترکه، تنه‌ی درخت

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

under the shade of leafy boughs

زیر سایه‌ی شاخه‌های پربرگ

The bird built its nest on a sturdy bough.

پرنده لانه‌اش را روی یک شاخه‌ی تنومند ساخت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bough

  1. noun branch
    Synonyms:
    limb branch arm offshoot fork shoot sprig sucker

ارجاع به لغت bough

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bough» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bough

لغات نزدیک bough

پیشنهاد بهبود معانی