شکل جمع:
sprigsشاخه کوچک، ترکه، بوته، میخ کوچک بیسر، نوباوه، جوانک، گلدوزی کردن، بهشکل شاخوبرگ درآوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a sprig of laurel
شاخهای برگ بو
a sprig of parsley
یک شاخه جعفری
a young sprig of nobility
جوانی از نسل اشراف
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sprig» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sprig