فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sprig

sprɪɡ sprɪɡ

شکل جمع:

sprigs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb

شاخه کوچک، ترکه، بوته، میخ کوچک بی‌سر، نوباوه، جوانک، گلدوزی کردن، به‌شکل شاخ‌وبرگ در‌آوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

a sprig of laurel

شاخه‌ای برگ‌ بو

a sprig of parsley

یک شاخه جعفری

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a young sprig of nobility

جوانی از نسل اشراف

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sprig

  1. noun a young stemlike growth arising from a plant
    Synonyms:
    shoot sprout offshoot runner bine tendril
  1. noun a small branch or division of a branch (especially a terminal division); usually applied to branches of the current or preceding year
    Synonyms:
    twig branchlet
  1. adjective
    Synonyms:
    slip

ارجاع به لغت sprig

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sprig» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sprig

لغات نزدیک sprig

پیشنهاد بهبود معانی