با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Spree

spriː spriː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
خوشی، نشاط، مستی، شوخی، سرخوشی، میخوارگی، ولگردی و قانونی‌شکنی
- She went on a shopping spree.
- هر چی در مغازه‌ها دید، خرید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spree

  1. noun wild activity
    Synonyms: bacchanalia, ball, bash, binge, caper, carousal, carouse, carousing, celebration, field day, fling, frolic, high jinks, high time, jag, jamboree, junket, lark, merry-go-round, orgy, party, rampage, revel, rip, spending expedition, splurge, tear
    Antonyms: care, thriftiness

ارجاع به لغت spree

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spree» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spree

لغات نزدیک spree

پیشنهاد بهبود معانی