گذشتهی ساده:
bashedشکل سوم:
bashedسومشخص مفرد:
bashesوجه وصفی حال:
bashingشکل جمع:
bashesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(بدون علاقه) کاری را انجام دادن
سخت زدن، خرد کردن (اشخاص یا اشیا)، صدمه زدن
(عامیانه) امتحان کردن، امتحانی انجام دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bash» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bash