با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Clobber

ˈklɑːbər ˈklɒbə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    clobbered
  • شکل سوم:

    clobbered
  • سوم شخص مفرد:

    clobbers
  • وجه وصفی حال:

    clobbering

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
(انگلیس) خمیر یا چسب سیاه‌رنگی که با آن ترک و شکاف‌های کفش را پر می‌کنند، دنده (ماشین)، لباس، جامه، وصله کردن، به‌هم پیوستن، زدن، کتک زدن
- Two wrestlers clobbered him.
- دو کشتی‌گیر به او کتک مفصلی زدند.
- Our football team got clobbered seven to nothing.
- تیم فوتبال ما هفت به هیچ حسابی شکست خورد.
- Did you take all your clobber?
- همه‌ی اسباب‌هایت را بردی؟
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clobber

  1. verb hit, beat
    Synonyms: belt, blast, drub, lambaste, lick, shellac, slam, slug, smash, smear, smother, thrash, trim, wallop, whip

ارجاع به لغت clobber

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clobber» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clobber

لغات نزدیک clobber

پیشنهاد بهبود معانی