گذشتهی ساده:
clobberedشکل سوم:
clobberedسومشخص مفرد:
clobbersوجه وصفی حال:
clobbering(انگلیس) خمیر یا چسب سیاهرنگی که با آن ترک و شکافهای کفش را پر میکنند، دنده (ماشین)، لباس، جامه، وصله کردن، بههم پیوستن، زدن، کتک زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Two wrestlers clobbered him.
دو کشتیگیر به او کتک مفصلی زدند.
Our football team got clobbered seven to nothing.
تیم فوتبال ما هفت به هیچ حسابی شکست خورد.
Did you take all your clobber?
همهی اسبابهایت را بردی؟
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «clobber» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clobber