با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Slug

slʌɡ slʌɡ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    slugged
  • شکل سوم:

    slugged
  • وجه وصفی حال:

    slugging
  • شکل جمع:

    slugs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
جانورشناسی لیسه (گونه‌ای از شاخه‌ی نرم‌تن و رده‌ی شکم‌پایان)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The children were fascinated by the slimy texture of the slug.
- بچه‌ها مجذوب بافت لزج لیسه شده بودند.
- I found a slug in my garden today.
- امروز در باغم لیسه‌ای را پیدا کردم.
noun countable informal
انگلیسی آمریکایی آدم تنبل
- My roommate is a slug.
- هم‌اتاقی من یه آدم تنبله.
- I can't stand working with that slug.
- نمی‌تونم کار با اون آدم تنبل رو تحمل کنم.
noun countable informal
گلوله
- He was hit by a slug in the shoulder.
- گلوله‌ای به کتفش خورد.
- The detective found a slug at the crime scene.
- کارآگاه در صحنه‌ی جرم یک گلوله را پیدا کرد.
noun countable informal
پیک (مشروب)
- After a long day at work, all he wanted was a slug of vodka.
- بعد از یک روز طولانی در محل کار، تنها چیزی که او می‌خواست یک پیک ودکا بود.
- He poured him a slug of bourbon.
- یک پیک بوربن برایش ریخت.
noun countable
انگلیسی آمریکایی سکه‌نما (قطعه‌ای فلزی که از آن به جای سکه در دستگاه سکه‌ای استفاده می‌شود)
- My pockets were filled with slugs.
- جیب من پر از سکه‌نما بود.
- I inserted a slug into the vending machine.
- یک سکه‌نما را داخل خودبردار قرار دادم.
verb - transitive informal
با مشت زدن
- I couldn't believe it when he slugged me in the face for no reason.
- باورم نمی‌شد وقتی بی‌دلیل با مشت به صورتم زد.
- One of the protestors slugged a police officer.
- یکی از تظاهرکنندگان، با مشت به یک افسر پلیس زد.
verb - transitive
انگلیسی آمریکایی ورزش محکم ضربه زدن (به توپ بیسبال)
- He slugged the ball.
- محکم به توپ ضربه زد.
- Please slug the baseball soon.
- لطفاً زود به توپ بیسبال محکم ضربه بزنید.
noun
سطر ماشینی (چاپ)
- The printer carefully adjusted the slug.
- کارگر چاپخانه سطر ماشینی را با دقت تنظیم کرد.
- The slug was made of lead.
- سطر ماشینی از سرب ساخته شده بود.
noun countable
اسلاگ (یکای جرم در دستگاه امپراتوری (بریتانیا) برابر با ۳۲٫۱۷۴۰۵ پوند یا ۱۴٫۵۹۳۹۰۳ کیلوگرم)
- The object had a mass of 64 slugs.
- جرم این جسم ۶۴ اسلاگ بود.
- To measure the mass of an object in the FPS system, one can use slugs.
- برای اندازه‌گیری جرم یک جسم در سیستم FPS، می‌توان از اسلاگ استفاده کرد.
noun
مشت (محکم)
- He delivered a powerful slug to his opponent's jaw.
- مشت محکمی به فک حریفش زد.
- The bar fight ended with a slug to the nose.
- دعوای بار با مشت به بینی تمام شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slug

  1. verb hit
    Synonyms: bang, bash, bat, batter, beat, belt, box, bump, clobber, clock, clout, club, crack, flail, flog, hammer, jab, knock, KO, lambaste, let have it, nail, pelt, pop, pound, punch, slam, slap, smack, sock, swat, thrash, thwack, wallop, whack, whale

ارجاع به لغت slug

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slug» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/slug

لغات نزدیک slug

پیشنهاد بهبود معانی