غلیظ، پرتراکم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The sludgy soup sat on the stove.
سوپ غلیظ روی اجاق بود.
The sludgy mixture of paint created a unique texture on the canvas.
مخلوط غلیظ رنگ، بافت منحصربهفردی را روی بوم ایجاد کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sludgy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sludgy