فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sludgy

sˈlədʒi sˈlədʒi

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

غلیظ، پرتراکم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The sludgy soup sat on the stove.

سوپ غلیظ روی اجاق بود.

The sludgy mixture of paint created a unique texture on the canvas.

مخلوط غلیظ رنگ، بافت منحصربه‌فردی را روی بوم ایجاد کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sludgy

  1. adjective of, relating to, or covered with slime
    Synonyms:
    slimy oozy slushy mucky miry

ارجاع به لغت sludgy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sludgy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sludgy

لغات نزدیک sludgy

پیشنهاد بهبود معانی