با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Miry

ˈmaɪəri ˈmaɪəri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
لجنی، آلوده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد miry

  1. adjective Of, relating to, or covered with slime
    Synonyms: mucky, oozy, slimy, sludgy, slushy
  2. adjective Containing dirt
    Synonyms: grimy
  3. adjective Covered or soiled with mud
    Synonyms: muddy, boggy, marshy, mucky, quaggy, sloppy, sloughy, soggy, squashy, swampy, waterlogged

ارجاع به لغت miry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «miry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/miry

لغات نزدیک miry

پیشنهاد بهبود معانی