آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Mucky

ˈmʌki ˈmʌki

معنی mucky | جمله با mucky

adjective informal

کثیف

His hands were so mucky after working in the garden all day.

بعد از تمام روز کار در باغ، دستانش خیلی کثیف بود.

The children's clothes were all mucky after playing in the mud.

لباس‌های بچه‌ها بعد از بازی در گل‌ولای همه چرک شده بود.

adjective informal

انگلیسی بریتانیایی کثیف، مستهجن، مبتذل (داستان و فیلم و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

I don't usually watch mucky movies.

معمولاً فیلم‌های کثیف نگاه نمی‌کنم.

I couldn't believe how mucky that scene was.

باورم نمی‌شد آن صحنه چقدر مبتذل بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد mucky

  1. adjective of, relating to, or covered with slime

ارجاع به لغت mucky

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mucky» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mucky

لغات نزدیک mucky

پیشنهاد بهبود معانی