کثیف
His hands were so mucky after working in the garden all day.
بعد از تمام روز کار در باغ، دستانش خیلی کثیف بود.
The children's clothes were all mucky after playing in the mud.
لباسهای بچهها بعد از بازی در گلولای همه چرک شده بود.
انگلیسی بریتانیایی کثیف، مستهجن، مبتذل (داستان و فیلم و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I don't usually watch mucky movies.
معمولاً فیلمهای کثیف نگاه نمیکنم.
I couldn't believe how mucky that scene was.
باورم نمیشد آن صحنه چقدر مبتذل بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mucky» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mucky