امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Soggy

ˈsɑːɡi ˈsɒɡi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
خیس، تر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- soggy clothes
- جامه‌های خیس
- The air in the basement was soggy and foul.
- هوای سرداب نمناک و بد‌بو بود.
- This cake is soggy.
- این کیک خمیر‌مانند است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد soggy

  1. adjective damp or soaking
    Synonyms:
    clammy dank dripping heavy humid moist mucky muggy mushy pasty pulpy saturated soaked sodden soft sopping spongy sticky sultry waterlogged
    Antonyms:
    dehydrated dry

ارجاع به لغت soggy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «soggy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/soggy

لغات نزدیک soggy

پیشنهاد بهبود معانی