فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sopping

ˈsɑːpɪŋ ˈsɒpɪŋ

گذشته‌ی ساده:

sopped

شکل سوم:

sopped

سوم‌شخص مفرد:

sops

معنی و نمونه‌جمله

adjective

بسیار، شدید، کاملاً

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The rain made me sopping wet.

باران مرا خیس آب کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sopping

  1. adjective wet
    Synonyms:
    soaked drenched saturated soaking soggy dripping sodden dank soppy water-logged soused drowned wringing-wet

ارجاع به لغت sopping

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sopping» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sopping

لغات نزدیک sopping

پیشنهاد بهبود معانی