گذشتهی ساده:
soppedشکل سوم:
soppedسومشخص مفرد:
sopsبسیار، شدید، کاملاً
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The rain made me sopping wet.
باران مرا خیس آب کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sopping» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sopping