با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Soaked

soʊkt səʊkt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    soaks
  • وجه وصفی حال:

    soaking

معنی

adjective B2
خیس، آغشته به آب
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد soaked

  1. adjective saturated
    Synonyms: dank, drenched, dripping, drowned, soaking, sodden, soggy, sopping, soppy, soused, water-logged, wet, wringing-wet

ارجاع به لغت soaked

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «soaked» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/soaked

لغات نزدیک soaked

پیشنهاد بهبود معانی