فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Brainwash

-wɒːʃ / / -wɑːʃ ˈbreɪnwɒʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    brainwashed
  • شکل سوم:

    brainwashed
  • سوم‌شخص مفرد:

    brainwashes
  • وجه وصفی حال:

    brainwashing

معنی

verb - transitive
مغزشویی، اجبار شخص به قبول عقیده تازه‌ای، تلقین عقاید و مسلک تازه‌ای، شستشوی مغزی دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد brainwash

  1. verb force to believe or do things
    Synonyms:
    influence persuade convince teach alter convert condition educate instill indoctrinate catechize proselytize

ارجاع به لغت brainwash

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brainwash» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brainwash

لغات نزدیک brainwash

پیشنهاد بهبود معانی