فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Brainwash

-wɒːʃ / / -wɑːʃ ˈbreɪnwɒʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    brainwashed
  • شکل سوم:

    brainwashed
  • سوم شخص مفرد:

    brainwashes
  • وجه وصفی حال:

    brainwashing

معنی

  • verb - transitive
    مغزشویی، اجبار شخص به قبول عقیده تازه‌ای، تلقین عقاید و مسلک تازه‌ای، شستشوی مغزی دادن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد brainwash

  1. verb force to believe or do things
    Synonyms: alter, catechize, condition, convert, convince, educate, indoctrinate, influence, instill, persuade, proselytize, teach

ارجاع به لغت brainwash

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brainwash» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brainwash

لغات نزدیک brainwash

پیشنهاد بهبود معانی