وجه وصفی حال:
brainwashingشستوشوی مغزی دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The cult tried to brainwash new members by isolating them from their families.
آن فرقه سعی داشت با جدا کردن اعضای جدید از خانوادههایشان، آنها را شستوشوی مغزی دهد.
He was brainwashed into believing that the organization was the only path to success.
او را آنقدر شستوشوی مغزی دادند که باور کرد آن سازمان تنها راه موفقیت است.
گذشتهی ساده brainwash در زبان انگلیسی brainwashed است.
شکل سوم brainwash در زبان انگلیسی brainwashed است.
وجه وصفی حال brainwash در زبان انگلیسی brainwashing است.
سومشخص مفرد brainwash در زبان انگلیسی brainwashes است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «brainwash» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brainwash