فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Brainy

ˈbreɪni ˈbreɪni
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    brainier
  • صفت عالی:

    brainiest

معنی

  • adjective
    بافکر، خوش‌فکر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد brainy

  1. adjective intelligent
    Synonyms: bright, brilliant, clever, intellectual, sapient, smart

ارجاع به لغت brainy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brainy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brainy

لغات نزدیک brainy

پیشنهاد بهبود معانی