تر و چسبناک، سرد و مرطوب، آهستهرو، بیحرارت
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Shaking his clammy hand annoyed me.
از فشردن دست تر و سرد او ناراحت شدم.
In winter the coast's weather becomes clammy.
در زمستان هوای ساحل سرد و مرطوب میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «clammy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clammy