فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sweaty

ˈsweti ˈsweti

صفت تفضیلی:

sweatier

صفت عالی:

sweatiest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

خیس عرق، خوی کرده، عرقی، خوی‌آور، معرق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Hessam's sweaty socks

جوراب‌های گند عرقی حسام

a sweaty odor

بوی عرق مانند

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a hot sweaty day

یک روز گرم عرق‌آور

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sweaty

  1. adjective damp with perspiration
    Synonyms:
    sweating perspiring wet moist sticky clammy drenched soaked dripping covered with sweat hot glowing perspiry bathed drippy stinky
    Antonyms:
    dry

ارجاع به لغت sweaty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sweaty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sweaty

لغات نزدیک sweaty

پیشنهاد بهبود معانی