Sweaty

ˈsweti ˈsweti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    sweatier
  • صفت عالی:

    sweatiest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
خیس عرق، خوی کرده، عرقی، خوی‌آور، معرق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Hessam's sweaty socks
- جوراب‌های گند عرقی حسام
- a sweaty odor
- بوی عرق مانند
- a hot sweaty day
- یک روز گرم عرق‌آور
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sweaty

  1. adjective damp with perspiration
    Synonyms: bathed, clammy, covered with sweat, drenched, dripping, drippy, glowing, hot, moist, perspiring, perspiry, soaked, sticky, stinky, sweating, wet
    Antonyms: dry

ارجاع به لغت sweaty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sweaty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sweaty

لغات نزدیک sweaty

پیشنهاد بهبود معانی