با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Waterlogged

ˈwɒːtərlɒːɡd / / ˈwɑː- / / -lɑːɡd ˈwɔːtəlɒɡd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    waterlogs
  • وجه وصفی حال:

    waterlogging
  • صفت تفضیلی:

    more waterlogged
  • صفت عالی:

    most waterlogged

معنی

adjective
پرآب، سنگین، خیس در آب، از آب اشباع
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد waterlogged

  1. adjective saturated
    Synonyms: dank, drenched, dripping, drowned, soaked, soaking, sodden, soggy, sopping, soppy, soused, wet, wringing-wet

ارجاع به لغت waterlogged

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «waterlogged» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/waterlogged

لغات نزدیک waterlogged

پیشنهاد بهبود معانی