صفت تفضیلی:
filthierصفت عالی:
filthiestچرکین، بسیار کثیف (لباس و اتاق و غیره)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
The public restroom was so filthy that I couldn't bring myself to use it, opting to find another one instead.
دستشویی عمومی بهقدری کثیف بود که نمیتوانستم خودم را قانع کنم که از آن استفاده کنم و به جای آن دستشویی دیگری پیدا کردم.
His clothes were filthy and torn.
لباسهایش چرکین و پاره شده بود.
زشت، زننده، ناپسند، رکیک (زبان و غیره)، گند، آشغال، گه، لجن (هوا و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The comedian's jokes were so filthy that many audience members walked out of the show in disgust.
شوخیهای این کمدین بهقدری زشت بود که بسیاری از تماشاگران با تنفر از برنامه خارج شدند.
The graffiti on the wall was not only vulgar, but also contained filthy language.
دیوارنگاری روی دیوار نه تنها مبتذل بود، بلکه حاوی الفاظ زننده نیز بود.
a filthy day in which I didn't see the sun
روز گندی که در آن روی خورشید را ندیدم
خیلی، فوقالعاده، حسابی
She inherited a large sum of money and instantly became filthy rich.
او مقدار زیادی پول به ارث برد و خیلی پولدار شد.
She has become filthy rich.
حسابی پولدار شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «filthy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/filthy