آخرین به‌روزرسانی:

Grungy

ˈɡrəndʒi ˈɡrəndʒi

معنی

adjective

(آمریکا، عامیانه) کثیف، آلوده، ناجور و درهم ریخته، ناخوشایند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grungy

  1. adjective dirty and unkempt
    Synonyms:
    dirty messy filthy unclean grimy nasty disgusting foul offensive revolting repellent sloppy shoddy trashy greasy scummy vile wretched disheveled grubby rundown dilapidated flimsy cruddy slimy scuzzy unwashed

ارجاع به لغت grungy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grungy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grungy

لغات نزدیک grungy

پیشنهاد بهبود معانی