رنجور، بدبخت، بیچاره، ضعیفالحال، پست، تأسفآور، فلاکتبار، بسیار نامطلوب
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the wretched wife of the slain soldier
زن بدبخت سرباز کشتهشده
Their living conditions are truly wretched.
شرایط زندگی آنان واقعاً فلاکتبار است.
wretched health
سلامتی بسیار بد
the wretched food of the prison
خوراکهای بسیار بد زندان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wretched» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wretched