صفت تفضیلی:
more unfortunateصفت عالی:
most unfortunateبدبخت، بداقبال، ناخجسته، نگونبخت، نافرخ، شوربخت، مفلوک، تیرهبخت، شوم، بدفرجام، تاسفآور، بدبیار، بدشانس
the unfortunate mother of those orphans
مادر فلکزدهی آن کودکان یتیم
an unfortunate decision
تصمیم تأسفآور
the unfortunate consequences of his haste
پیامدهای شوم عجله او
بدبخت، بداقبال
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He too was one of those unfortunates who had lost everything.
او نیز یکی از آن تیرهبختانی بود که همهچیز خود را از دست داده بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unfortunate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unfortunate