دچار، مبتلا، محنتزده، مصیبتزده، اندوهگین
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The stricken deer lay dying.
آهوی تیرخورده درحال مرگ به زمین افتاده بود.
stricken in years
سالخورده
I wrapped the stricken soldier in my coat and sat down beside him.
سرباز زخمی را در پالتو خود پیچیدم و پهلویش نشستم.
grief-stricken
غمزده
poverty-stricken
فقرزده
the most stricken landscape I had ever seen
ویرانترین منظرهای که تا آن موقع دیده بودم
گذشتهی ساده stricken در زبان انگلیسی struck است.
وجه وصفی حال stricken در زبان انگلیسی striking است.
سومشخص مفرد stricken در زبان انگلیسی strikes است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stricken» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stricken