امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Strict

strɪkt strɪkt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    stricter
  • صفت عالی:

    strictest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
سخت، اکید، سختگیر، یک‌دنده، محض، محکم، دقیق، مشخص، روشن، شدید، مطلق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- a strict father
- یک پدر سختگیر
- strict regulations concerning alcoholic drinks
- مقررات سخت در‌مورد نوشابه‌های الکلی
- in the strict sense of the word
- در معنی دقیق آن واژه
- a strict interpretation of this poem
- برداشت دقیقی از این شعر
- a strict translation
- ترجمه‌ی دقیق
- strict secrecy
- راز‌پوشی کامل
- the strict observance of the law
- پیروی بی‌چون‌و‌چرا از قانون
- the strict truth
- واقعیت درست
- strict discipline
- انضباط شدید
- the officer's strict orders to the guards
- دستورات اکید افسر به نگهبانان
- a strict stem
- ساقه‌ی راست
- Smoking is strictly prohibited.
- سیگار کشیدن مطلقاً ممنوع است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد strict

  1. adjective authoritarian
    Synonyms:
    austere dead set disciplinary dour draconian exacting firm forbidding grim hard hard-boiled harsh iron-fisted no-nonsense oppressive picky prudish punctilious puritanical rigid rigorous scrupulous set severe square stern stickling straight strait-laced stringent stuffy tough unpermissive unsparing uptight
    Antonyms:
    amenable easy-going flexible lenient tolerant tractable yielding
  1. adjective accurate, absolute
    Synonyms:
    close complete exact faithful just meticulous particular perfect precise religious right scrupulous total true undistorted utter veracious veridical
    Antonyms:
    inaccurate indefinite uncertain

ارجاع به لغت strict

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «strict» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/strict

لغات نزدیک strict

پیشنهاد بهبود معانی