فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

سرماخوردگی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • نوعی بیماری ویروسی که با التهاب مجاری تنفسی و تب و لرز و غیره همراه است
  • فونتیک فارسی

    sarmaakhordegi
  • اسم
    cold, flu, grippe, head cold, coryza, rheum, fit of cold, influenza
    • - این دارو سرماخوردگی‌ات را برطرف خواهد کرد.

    • - This drug will clear up your cold.
    • - سرماخوردگی‌اش را به ما منتقل کرد.

    • - He gave us his cold.
    • - سرماخوردگی داشتن

    • - to have a cold
    • - سرماخوردگی ممکن است منجر به سینه پهلو بشود.

    • - A cold can lead to pneumonia.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد سرماخوردگی

ارجاع به لغت سرماخوردگی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرماخوردگی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/سرماخوردگی

لغات نزدیک سرماخوردگی

پیشنهاد بهبود معانی