سومشخص مفرد:
smashesوجه وصفی حال:
smashingگذشتهی ساده و شکل سوم فعل smash
She picked up the smashed fruit from the ground.
او میوههای خردشده را از روی زمین برداشت.
The team celebrated their victory with a smashed cake.
این تیم پیروزی خود را با یک کیک لهشده جشن گرفت.
عامیانه مست، خمار
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She was so smashed that she couldn't remember her own name.
او طوری خمار شده بود که نام خود را به خاطر نمیآورد.
She was so smashed that she could barely form a coherent sentence.
او چنان مست بود که بهسختی میتوانست یک جملهی منسجم بگوید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «smashed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/smashed