Smasher

ˈsmæʃər ˈsmæʃə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
خرکننده، درهم‌شکننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد smasher

  1. noun A conspicuous success
    Synonyms: hit, stunner, knockout, beauty, ravisher, smash, sweetheart, peach, lulu, strike, looker, mantrap, dish, bang

ارجاع به لغت smasher

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «smasher» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/smasher

لغات نزدیک smasher

پیشنهاد بهبود معانی