Smashup

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

کاملاً خرد‌شده، نابودی، برخورد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد smashup

  1. noun wreck
    Synonyms: accident, collision, crack-up, crash, fender bender, impact, jolt, mess, pile-up, rear-ender, sideswipe, total, wreckage

ارجاع به لغت smashup

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «smashup» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/smashup

لغات نزدیک smashup

پیشنهاد بهبود معانی