گذشتهی ساده:
joltedشکل سوم:
joltedسومشخص مفرد:
joltsوجه وصفی حال:
joltingشکل جمع:
joltsتکان دادن، دستانداز داشتن، تکان خوردن، تکان، تلقتلق، ضربت، یکه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The car went over a bump and my neck got jolted.
ماشین از روی دستانداز رد شد و گردن من واخورد (ضربه خورد).
The car's sudden stop jolted the passengers forward.
توقف ناگهانی ماشین مسافران را به جلو پرتاب کرد.
The fall jolted every bone in my body.
آن افتادن، همهی استخوانهای بدنم را جابهجا کرد.
The news of her death jolted everyone.
خبر مرگ او همه را تکان داد.
My criticism jolted them into action.
انتقاد من آنها را وادار به عمل کرد.
The wagon jolted down the slope.
گاری تکانخوران از سرازیری پایین آمد.
The car jolted away on the bumpy road.
اتومبیل با تکان زیاد در جادهی پر دستانداز حرکت میکرد.
I felt a series of jolts as the plane landed.
هواپیما که درحال نشستن بود، چند تکان را احساس کردم.
That news gave me a jolt.
آن خبر دلم را فروریخت.
Defeat gave a jolt to his self-confidence.
شکست ضربهای به اعتمادبهنفس او وارد کرد.
He poured me a jolt of brandy.
او یک گیلاس براندی برایم ریخت.
A jolt of fresh air!
کمی هوای تازه!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «jolt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jolt