گذشتهی ساده:
churnedشکل سوم:
churnedسومشخص مفرد:
churnsوجه وصفی حال:
churningشکل جمع:
churnsبه تلاطم درآمدن، به هم خوردن، کف کردن، به کف آوردن (دریا و غیره)
The storm caused the ocean waves to churn.
طوفان باعث شد امواج اقیانوس به تلاطم درآید.
The storm churning the ocean waves made sailing impossible.
طوفان با به تلاطم درآوردن امواج اقیانوس سفر دریایی مرا غیرممکن کرد.
کره گرفتن، کرهگیری کردن (با تکان دادن شیر در مشک یا دستگاه)، زدن (دوغ یا شیر)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She churned the milk.
از شیر کره گرفت.
Grandma always said that churning fresh milk was one of her favorite chores.
مادربزرگ همیشه میگفت که زدن شیر تازه یکی از کارهای مورد علاقهی او بود.
زیرورو شدن، به هم خوردن (شکم)
The news of the accident made my stomach churn.
خبر تصادف باعث شد شکمم زیرورو شود.
Every time I think of the accident my stomach churns.
هر وقت فکر آن حادثه را میکنم دلم زیر و رو میشود.
The roller coaster ride caused my stomach to churn.
ترن هوایی باعث شد شکمم به هم بخورد.
اقتصاد ریزش کردن، دچار ریزش شدن (از نظر تعداد مشتری)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی اقتصاد
The market is competitive, causing customers to churn more frequently.
بازار رقابتی است و باعث میشود که مشتریان بهطور مکرر ریزش کنند.
The dissatisfied customers churned.
مشتریان ناراضی ریزش کردند.
مشک، کرهگیر (دستگاه)
The old-fashioned churn had been passed down through generations.
این مشک قدیمی از نسلی به نسل دیگر منتقل شده بود.
She placed the fresh cream in the churn, ready to transform it into rich homemade butter.
او خامهی تازه را در کرهگیر ریخت تا آن را به کرهی خانگی تبدیل کند.
انگلیسی بریتانیایی دبهی شیر
She carried the heavy churn carefully to avoid spilling any milk.
برای جلوگیری از ریختن شیر، دبهی شیر را با احتیاط حمل کرد.
He used a churn to transport fresh milk from the cowshed.
او برای انتقال شیر تازه از گاودانی از دبهی شیر استفاده میکرد.
اقتصاد ریزش (در تعداد مشتری)
The company's churn rate was high.
نرخ ریزش این شرکت بالا بود.
Our goal is to reduce customer churn.
هدف ما کاهش ریزش مشتریان است.
جایگزین کردن، جایگزین شدن (کارمند جدید با کارمند قدیمی) (به طور مکرر)
Some companies believe it is necessary to churn their employees every few years.
برخی از شرکتها معتقدند که لازم است هر چند سال یکبار کارمندان خود را جایگزین کنند.
Employee satisfaction plays a crucial role in preventing organizations from churning their staff.
رضایت کارکنان نقش مهمی در جلوگیری از جایگزینی کارکنان توسط سازمانها ایفا میکند.
(با کمی تداعی منفی) با سرعت و به مقدار زیاد تولید کردن
هراسناک یا دلواپس یا عصبانی کردن
دلم زیر و رو میشود، حالم به هم میخورد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «churn» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/churn