با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Agitate

ˈædʒɪteɪt ˈædʒɪteɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    agitated
  • شکل سوم:

    agitated
  • سوم‌شخص مفرد:

    agitates
  • وجه وصفی حال:

    agitating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
(مایعات) تکان دادن، هم زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- agitate the bottle well
- خوب بطری را تکان بده
verb - transitive
تهییج کردن، تحریک کردن، برانگیختن، نا آرام کردن، سراسیمه کردن
- in an agitated mood
- با حالتی مضطرب
verb - intransitive
(سیاسی) مبارزه کردن، تبلیغ کردن، فعالیت کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد agitate

  1. verb shake physically
    Synonyms: beat, churn, concuss, convulse, disturb, rock, rouse, stir, toss
    Antonyms: calm, lull, quiet, soothe, tranquilize
  2. verb disturb, trouble someone
    Synonyms: alarm, argue, arouse, bug, bug up, burn up, confuse, craze, debate, discompose, disconcert, discuss, dispute, disquiet, distract, disturb, egg on, examine, excite, ferment, flurry, fluster, get to, incite, inflame, make flip, move, perturb, psych, push buttons, rouse, ruffle, spook, stimulate, stir, trouble, turn on, unhinge, upset, ventilate, work up, worry
    Antonyms: calm, not bother, quiet, soothe

ارجاع به لغت agitate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «agitate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/agitate

لغات نزدیک agitate

پیشنهاد بهبود معانی