گذشتهی ساده:
agitatedشکل سوم:
agitatedسومشخص مفرد:
agitatesوجه وصفی حال:
agitating(مایعات) تکان دادن، هم زدن
agitate the bottle well
خوب بطری را تکان بده
تهییج کردن، تحریک کردن، برانگیختن، نا آرام کردن، سراسیمه کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
in an agitated mood
با حالتی مضطرب
(سیاسی) مبارزه کردن، تبلیغ کردن، فعالیت کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «agitate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/agitate