امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Perturb

pərˈtɜːrb pəˈtɜːb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    perturbed
  • شکل سوم:

    perturbed
  • سوم‌شخص مفرد:

    perturbs
  • وجه وصفی حال:

    perturbing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
آشفتن، ناراحت کردن، مزاحم شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- That news greatly perturbed me.
- آن خبر مرا سخت پریشان کرد.
- They are perturbing social order with their lies and negative propaganda.
- با دروغ‌ها و تبلیغات منفی خود نظم اجتماعی را به هم می‌زنند.
- hydrogen atoms which are perturbed by a passing ion
- اتم‌های هیدروژن که توسط یک یون گذرنده که از مسیر اصلی خود منحرف شده‌اند
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد perturb

  1. verb upset, unsettle
    Synonyms: agitate, alarm, annoy, bewilder, bother, bug, confound, confuse, disarrange, discompose, disconcert, discountenance, dismay, disorder, disquiet, disturb, flurry, fluster, irritate, make a scene, make waves, muddle, needle, perplex, pester, ruffle, stir up, trouble, vex, worry
    Antonyms: calm, please, soothe

ارجاع به لغت perturb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perturb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/perturb

لغات نزدیک perturb

پیشنهاد بهبود معانی