فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Perturb

pərˈtɜːrb pəˈtɜːb

گذشته‌ی ساده:

perturbed

شکل سوم:

perturbed

سوم‌شخص مفرد:

perturbs

وجه وصفی حال:

perturbing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

آشفتن، ناراحت کردن، مزاحم شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

That news greatly perturbed me.

آن خبر مرا سخت پریشان کرد.

They are perturbing social order with their lies and negative propaganda.

با دروغ‌ها و تبلیغات منفی خود نظم اجتماعی را به هم می‌زنند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

hydrogen atoms which are perturbed by a passing ion

اتم‌های هیدروژن که توسط یک یون گذرنده که از مسیر اصلی خود منحرف شده‌اند

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد perturb

  1. verb upset, unsettle
    Synonyms:
    annoy bother trouble worry disturb confuse irritate perplex muddle disorder disarrange discompose disconcert agitate fluster flurry ruffle unsettle alarm dismay vex pester needle stir up bewilder discountenance make waves make a scene
    Antonyms:
    calm soothe please

ارجاع به لغت perturb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perturb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/perturb

لغات نزدیک perturb

پیشنهاد بهبود معانی