آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Bug

bʌɡ bʌɡ

گذشته‌ی ساده:

bugged

شکل سوم:

bugged

سوم‌شخص مفرد:

bugs

وجه وصفی حال:

bugging

شکل جمع:

bugs

معنی bug | جمله با bug

noun countable B1

حشره، ساس، جوجو

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

Some bugs bite humans.

برخی از حشرات انسان را می‌گزند.

noun uncountable

عامل بیماری، میکروب، ویروس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The cold bug has been pretty nasty lately.

میکروب سرماخوردگی این روزها بیداد می‌کند.

noun countable

(نرم‌افزار و وسایل الکترونیکی) اشکال، گیر، عیب، خرابی

Before the flight, they have to get the bugs out of the missile's guidance system.

قبل از پرواز باید عیوب دستگاه هدایت موشک را برطرف کنند.

noun uncountable

علاقه، شیفتگی

Now he has gotten the bug for stamp collecting.

حالا دچار خوره‌ی تمبر جمع کردن شده.

noun countable

علاقمند، شیفته

a shutter bug

شیفته‌ی عکاسی

noun countable

آدم احمق، آدم دیوانه

noun countable

میکروفون مخفی

verb - transitive

میکروفون مخفی کار گذاشتن

Watch your words because this room has been bugged.

مواظب حرف‌هایت باش؛ چون در این اتاق میکروفن مخفی کار گذاشته‌اند.

electronic bugging devices

وسایل الکترونیکی استراق سمع

verb - transitive

اذیت کردن، ناراحت کردن، سر به سر گذاشتن

This rainy weather is beginning to bug me.

این هوای بارانی کم‌کم دارد مرا کلافه می‌کند.

verb - intransitive

آرامش و خونسردی خود را از دست دادن

verb - intransitive

چشمان خود را از تعجب باز کردن

verb - transitive

گیج کردن، سردرگم کردن

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد bug

  1. noun bacterium, microorganism
  1. noun insect
  1. noun obsession
  1. noun computer glitch
    Synonyms:
    problem error failure fault trouble defect flaw breakdown computer malfunction hitch something wrong
  1. verb bother, disturb
    Antonyms:
    not bother
  1. verb listen to without permission

Phrasal verbs

bug off

(عامیانه) دست از سر کسی برداشتن، ول کردن، اذیت نکردن (در انگلیس bugger off هم می‌گویند)

bug out

(عامیانه) فرار کردن، قال گذاشتن، زدن به چاک

سوال‌های رایج bug

گذشته‌ی ساده bug چی میشه؟

گذشته‌ی ساده bug در زبان انگلیسی bugged است.

شکل سوم bug چی میشه؟

شکل سوم bug در زبان انگلیسی bugged است.

شکل جمع bug چی میشه؟

شکل جمع bug در زبان انگلیسی bugs است.

وجه وصفی حال bug چی میشه؟

وجه وصفی حال bug در زبان انگلیسی bugging است.

سوم‌شخص مفرد bug چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد bug در زبان انگلیسی bugs است.

ارجاع به لغت bug

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bug» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bug

لغات نزدیک bug

پیشنهاد بهبود معانی