آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۳ مرداد ۱۴۰۴

    Bug

    bʌɡ bʌɡ

    گذشته‌ی ساده:

    bugged

    شکل سوم:

    bugged

    سوم‌شخص مفرد:

    bugs

    وجه وصفی حال:

    bugging

    شکل جمع:

    bugs

    معنی bug | جمله با bug

    noun countable B1

    حشره (کوچک)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    Some bugs bite humans.

    برخی از حشرات انسان را می‌گزند.

    That bug has beautiful wings with red spots.

    آن حشره، بال‌های زیبایی با لکه‌های قرمز دارد.

    noun countable informal B2

    بیماری ویروسی، بیماری میکروبی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    The cold bug has been pretty nasty lately.

    میکروب سرماخوردگی این روزها بیداد می‌کند.

    She stayed home because of a bug that gave her a fever.

    او به‌خاطر بیماری ویروسی‌ای که تب آورده بود، در خانه ماند.

    noun countable B2

    باگ، اشکال، گیر، عیب، خرابی (نرم‌افزار و وسایل الکترونیکی)

    The new update is supposed to fix all the known bugs in the system.

    به‌روزرسانی جدید قرار است تمام باگ‌های شناخته‌شده در سیستم را رفع کند.

    Before the flight, they have to get the bugs out of the missile's guidance system.

    قبل از پرواز باید عیوب دستگاه هدایت موشک را برطرف کنند.

    noun countable

    شنود (میکروفون مخفی)

    The security team swept the conference room for any hidden bugs before the meeting began.

    قبل‌از شروع جلسه، تیم امنیتی اتاق کنفرانس را برای هرگونه دستگاه شنود بررسی کرد.

    He was arrested for using a bug to illegally record his business rival's conversations.

    او به‌دلیل استفاده از شنود برای ضبط غیرقانونی مکالمات رقیب تجاری خود دستگیر شد.

    noun singular informal

    علاقه، شیفتگی، اشتیاق، شوروشوق

    The gardening bug hit me last spring, and I planted dozens of flowers.

    بهار گذشته علاقه‌‌ای به باغبانی به من دست داد و ده‌ها گل کاشتم.

    Now he has gotten the bug for stamp collecting.

    حالا دچار خوره‌ی تمبر جمع کردن شده.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a shutter bug

    شیفته‌ی عکاسی

    verb - transitive informal

    اذیت کردن، ناراحت کردن، سر به سر گذاشتن، رنجاندن، کلافه کردن

    This rainy weather is beginning to bug me.

    این هوای بارانی کم‌کم دارد مرا کلافه می‌کند.

    The constant noise from the construction site is bugging the neighbors.

    سروصدای مداوم از محل ساخت‌وساز، همسایه‌ها را اذیت می‌کند.

    verb - transitive

    میکروفون مخفی کار گذاشتن، شنود گذاشتن

    Watch your words because this room has been bugged.

    مواظب حرف‌هایت باش؛ چون در این اتاق میکروفن مخفی کار گذاشته‌اند.

    She suspected her conversations were being recorded because she thought her home was bugged.

    او مشکوک بود مکالماتش ضبط می‌شوند چون فکر می‌کرد در خانه‌اش شنود گذاشته شده است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    electronic bugging devices

    وسایل الکترونیکی استراق سمع

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد bug

    1. noun bacterium, microorganism
      Synonyms:
      germ microbe disease infection virus bacillus
    1. noun insect
      Synonyms:
      ant pest flea gnat beetle vermin louse cootie
    1. noun obsession
      Synonyms:
      craze fad enthusiasm mania rage zeal
    1. noun computer glitch
      Synonyms:
      problem error failure fault trouble defect flaw breakdown computer malfunction hitch something wrong
    1. verb bother, disturb
      Synonyms:
      annoy irritate disturb bother vex harass pester provoke badger irk nettle needle plague chafe gall get on someone abrade
      Antonyms:
      not bother
    1. verb listen to without permission
      Synonyms:
      overhear eavesdrop listen in spy tap wiretap

    Phrasal verbs

    bug off

    (عامیانه) دست از سر کسی برداشتن، ول کردن، اذیت نکردن (در انگلیس bugger off هم می‌گویند)

    bug out

    (عامیانه) فرار کردن، قال گذاشتن، زدن به چاک

    سوال‌های رایج bug

    گذشته‌ی ساده bug چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده bug در زبان انگلیسی bugged است.

    شکل سوم bug چی میشه؟

    شکل سوم bug در زبان انگلیسی bugged است.

    شکل جمع bug چی میشه؟

    شکل جمع bug در زبان انگلیسی bugs است.

    وجه وصفی حال bug چی میشه؟

    وجه وصفی حال bug در زبان انگلیسی bugging است.

    سوم‌شخص مفرد bug چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد bug در زبان انگلیسی bugs است.

    ارجاع به لغت bug

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «bug» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bug

    لغات نزدیک bug

    • - buffoonery
    • - bufotenine
    • - bug
    • - bug bounty
    • - bug fix
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.