گذشتهی ساده:
buggedشکل سوم:
buggedسومشخص مفرد:
bugsوجه وصفی حال:
buggingشکل جمع:
bugsحشره، ساس، جوجو
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
Some bugs bite humans.
برخی از حشرات انسان را میگزند.
عامل بیماری، میکروب، ویروس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The cold bug has been pretty nasty lately.
میکروب سرماخوردگی این روزها بیداد میکند.
(نرمافزار و وسایل الکترونیکی) اشکال، گیر، عیب، خرابی
Before the flight, they have to get the bugs out of the missile's guidance system.
قبل از پرواز باید عیوب دستگاه هدایت موشک را برطرف کنند.
علاقه، شیفتگی
Now he has gotten the bug for stamp collecting.
حالا دچار خورهی تمبر جمع کردن شده.
علاقمند، شیفته
a shutter bug
شیفتهی عکاسی
آدم احمق، آدم دیوانه
میکروفون مخفی
میکروفون مخفی کار گذاشتن
Watch your words because this room has been bugged.
مواظب حرفهایت باش؛ چون در این اتاق میکروفن مخفی کار گذاشتهاند.
electronic bugging devices
وسایل الکترونیکی استراق سمع
اذیت کردن، ناراحت کردن، سر به سر گذاشتن
This rainy weather is beginning to bug me.
این هوای بارانی کمکم دارد مرا کلافه میکند.
آرامش و خونسردی خود را از دست دادن
چشمان خود را از تعجب باز کردن
گیج کردن، سردرگم کردن
(عامیانه) دست از سر کسی برداشتن، ول کردن، اذیت نکردن (در انگلیس bugger off هم میگویند)
(عامیانه) فرار کردن، قال گذاشتن، زدن به چاک
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bug» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bug