گذشتهی ساده:
vexedشکل سوم:
vexedسومشخص مفرد:
vexesوجه وصفی حال:
vexingآزردن، رنجاندن، رنجه دادن، خشمگین کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
wintery winds that were vexing the forest trees
بادهای زمستانی که درختان جنگلی را آزار میدادند
Don't vex the cat; it might scratch you.
سربهسر گربه نگذار؛ ممکن است تو را چنگ بزند.
All night he vexed his mind to remember her name.
سراسر شب به مغز خود فشار میآورد تا نام او را بهدلیل بیاورد.
hard tasks that vex our quiet days
کارهای دشواری که روزهای پرآرامش ما را آشفته میکند
vexed with a psychological disorder
دچار اختلال روانی
Headache vexed her all day.
سردرد تمام روز او را رنج داد.
Many men have vexed this problem without reaching a solution.
مردان بسیاری بدون دستیابی به راهحل، این مسأله را بارها مورد بررسی قرار دادهاند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «vex» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vex