گذشتهی ساده:
harriedشکل سوم:
harriedسومشخص مفرد:
harriesوجه وصفی حال:
harryingغارت کردن، چاپیدن، لخت کردن، ویران کردن، آزردن، بهستوه آوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He ordered his troops to harry the town.
به سربازانش دستور داد که شهر را غارت کنند.
The guerrillas harried the government forces.
چریکها نیروهای دولتی را به ستوه آوردند.
Every day the boys came to harry the girls.
پسران هر روز میآمدند که مزاحم دخترها شوند.
Reporters harried him with their questions.
خبرنگاران با پرسشهای خود او را ذله کردند.
They harried illegal immigrants from the border.
مهاجران غیرقانونی را از مرز تاراندند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «harry» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/harry