امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Harry

ˈhæri ˈhæri ˈhæri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    harried
  • شکل سوم:

    harried
  • سوم‌شخص مفرد:

    harries
  • وجه وصفی حال:

    harrying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
غارت کردن، چاپیدن، لخت کردن، ویران کردن، آزردن، به‌ستوه آوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- He ordered his troops to harry the town.
- به سربازانش دستور داد که شهر را غارت کنند.
- The guerrillas harried the government forces.
- چریک‌ها نیروهای دولتی را به ستوه آوردند.
- Every day the boys came to harry the girls.
- پسران هر روز می‌آمدند که مزاحم دخترها شوند.
- Reporters harried him with their questions.
- خبرنگاران با پرسش‌های خود او را ذله کردند.
- They harried illegal immigrants from the border.
- مهاجران غیرقانونی را از مرز تاراندند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد harry

  1. verb pester, annoy
    Synonyms:
    annoy irritate harass vex trouble disturb worry plague tease molest badger torment persecute irk perturb beleaguer attack devastate ravage pillage lay waste plunder sack depredate gnaw fret chivy
    Antonyms:
    help aid assist support

ارجاع به لغت harry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «harry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/harry

لغات نزدیک harry

پیشنهاد بهبود معانی