همچنین به این شکل نیز نوشته میشود: chivvy
انگلیسی بریتانیایی (با عجله کردن و اذیت کردن) تشویق کردن (کسی) به انجام کاری که نمیخواهد انجام دهد، معذب کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I had to chivvy him into writing the report.
مجبور شدم او را برای نوشتن گزارش ترغیب کنم.
I do not want to chivvy them.
نمیخوام اونها رو معذب کنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chivy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chivy