گذشتهی ساده:
pursuedشکل سوم:
pursuedسومشخص مفرد:
pursuesوجه وصفی حال:
pursuingتعقیب کردن، تحت تعقیب قانونی قرار دادن، دنبال کردن، اتخاذ کردن، پیگیری کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
The police pursued and captured the motorcyclists.
پلیس موتورسواران را تعقیب و دستگیر کرد.
The cat pursued the mouse.
گربه موش را تعقیب کرد.
Mehran did not know what profession to pursue.
مهران نمیدانست دنبال چه حرفهای برود.
Some people pursue only spiritual goals.
برخی مردم فقط در پی هدفهای معنوی هستند.
to pursue success
دنبال موفقیت بودن
He was pursued by bad luck.
بخت بد او را رها نمیکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pursue» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pursue