گذشتهی ساده:
fishedشکل سوم:
fishedسوم شخص مفرد:
fishesوجه وصفی حال:
fishingشکل جمع:
fishهمچنین میتوان از شکل جمع fishes به جای fish استفاده کرد.
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
بیش از حد صید کردن، بیش از حد ماهی گرفتن، بیش از حد ماهیگیری کردن، ماهی جایی را تمام کردن، همهی ماهیها را بیرون کشیدن، کاملاً صید کردن
(پس از جستجو) پیدا کردن یا در آوردن
در میخوارگی زیادهروی کردن
در میخوارگی افراط کردن، خیلی مشروب خوردن
از آب گلآلود ماهی گرفتن، از اوضاع نابهسامان به سود خود استفاده کردن
یا اقدام کردن یا چیزی را بهکلی رها کردن
ناراحت، در جایی نامناسب، در محذور
آدم عجیب و غریب، آدم ناتو
neither fish, flesh, nor fowl (nor good red herring)
شلمشوربا، شتر گاو پلنگ، مبهم و غیرقابلتشخیص
کارهای مهمتری که باید انجام شود
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fish» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fish