امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

A Fish Out Of Water

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

idiom
غریبی کردن، احساس عدم تعلق داشتن، معذب بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- As an introvert at the lively party, she was a fish out of water.
- او به‌عنوان یک درون‌گرا در آن مهمانی پرسروصدا احساس عدم تعلق می‌کرد.
- Moving to a new city made him feel like a fish out of water for the first few weeks.
- نقل‌مکان کردن به شهری جدید باعث شد که او در چند هفته‌ی اول احساس غریبی کند.
- Trying to dance at the party, she looked like a fish out of water.
- او حین تلاش برای رقصیدن در مهمانی معذب به نظر می‌رسید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد a fish out of water

  1. idiom a person who feels awkward or unhappy because they are in a situation that is not familiar or because they are different from the people around them; someone who is uncomfortable in a specific situation

ارجاع به لغت a fish out of water

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «a fish out of water» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/a-fish-out-of-water

لغات نزدیک a fish out of water

پیشنهاد بهبود معانی