Misfit

ˈmɪsˌfɪt ˈmɪsˌfɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adverb
غیرمتجانس با محیط، ناجور، نخاله

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد misfit

  1. noun nonconformist
    Synonyms:
    dissenter outsider individualist eccentric oddball weirdo dissident bohemian dropout freak beatnik lone wolf odd man out loser different breed fish out of water offbeat

لغات هم‌خانواده misfit

  • verb - intransitive
    fit

ارجاع به لغت misfit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «misfit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/misfit

لغات نزدیک misfit

پیشنهاد بهبود معانی