Fitter

ˈfɪt̬ər ˈfɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت عالی:

    fittest

معنی

noun
کمک مکانیک، فیتر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fitter

  1. adjective Improved in health or physical condition
    Synonyms: healthier, haler, heartier, sounder, trimmer, righter
    Antonyms: unhealthier, weaker, poorer
  2. adjective Appropriate by adaption
    Synonyms: worthier
  3. adjective Satisfying certain requirements, as for selection
    Synonyms: worthier
  4. adjective Suited to one's end or purpose
    Synonyms: better
  5. adjective Appropriate by nature
    Synonyms: happier, seemlier, righter, luckier, apter, comelier, wiser, timelier, likelier, decenter
  6. adjective Consistent with prevailing or accepted standards or circumstances
    Synonyms: righter, juster

لغات هم‌خانواده fitter

ارجاع به لغت fitter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fitter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fitter

لغات نزدیک fitter

پیشنهاد بهبود معانی