امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fitter

ˈfɪt̬ər ˈfɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت عالی:

    fittest

معنی

noun
کمک مکانیک، فیتر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fitter

  1. adjective Improved in health or physical condition
    Synonyms:
    healthier haler heartier sounder trimmer righter
    Antonyms:
    unhealthier weaker poorer
  1. adjective Appropriate by adaption
    Synonyms:
    worthier
  1. adjective Satisfying certain requirements, as for selection
    Synonyms:
    worthier
  1. adjective Suited to one's end or purpose
    Synonyms:
    better
  1. adjective Appropriate by nature
    Synonyms:
    happier seemlier righter luckier apter comelier wiser timelier likelier decenter
  1. adjective Consistent with prevailing or accepted standards or circumstances
    Synonyms:
    righter juster

لغات هم‌خانواده fitter

  • verb - intransitive
    fit

ارجاع به لغت fitter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fitter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fitter

لغات نزدیک fitter

پیشنهاد بهبود معانی