۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Fitted

ˈfɪtɪd ˈfɪtɪd

سوم‌شخص مفرد:

fits

وجه وصفی حال:

fitting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

جور شده (با)، هم‌اندازه شده (با)، (لباس) پرو شده، اندازه، جور، قالب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

a fitted coat

کت پرو شده (کوتاه یا بلند شده)

a fitted mattress sheet

ملافه‌ی کش‌دار برای تشک

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fitted

  1. adjective appropriate, right
    Synonyms:
    suitable proper right suited qualified adapted matched equipped conformable tailor-made cut out for
    Antonyms:
    inappropriate wrong incorrect unfit unqualified unprepared
  1. adjective equipped
    Synonyms:
    furnished provided supplied outfitted implemented appointed set up armed accoutered rigged out
    Antonyms:
    lacking needing unprepared ill-equipped unfitted

لغات هم‌خانواده fitted

  • verb - intransitive
    fit

سوال‌های رایج fitted

وجه وصفی حال fitted چی میشه؟

وجه وصفی حال fitted در زبان انگلیسی fitting است.

سوم‌شخص مفرد fitted چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد fitted در زبان انگلیسی fits است.

ارجاع به لغت fitted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fitted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fitted

لغات نزدیک fitted

پیشنهاد بهبود معانی