آیکن بنر

بلک فرایدی - تا ۴۴٪ تخفیف

بلک فرایدی - تا ۴۴٪ تخفیف

خرید با تخفیف
آخرین به‌روزرسانی:

Set Up

ˈset̬ ʌp ˈset ʌp

گذشته‌ی ساده:

set up

شکل سوم:

set up

سوم‌شخص مفرد:

sets up

وجه وصفی حال:

setting up

معنی set up | جمله با set up

phrasal verb B1

راه‌اندازی کردن، دایر کردن، تأسیس کردن، ایجاد کردن، تشکیل دادن، برپا کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

مشاهده

The university set up a scholarship fund for talented students.

دانشگاه، صندوق بورسیه‌ای برای دانشجویان بااستعداد تأسیس کرد.

She plans to set up her own business next year.

او قصد دارد سال آینده کسب‌وکار خودش را راه‌اندازی کند.

phrasal verb B2

تنظیم کردن، ترتیب دادن، برنامه‌ریزی کردن، برپا کردن، برگزار کردن، هماهنگ کردن، سازماندهی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

They set up a workshop for local artists next month.

ماه آینده، آن‌ها کارگاهی برای هنرمندان محلی برگزار می‌کنند.

She set up an interview with the famous author.

او، مصاحبه‌ای با نویسنده‌ی مشهور ترتیب داد.

phrasal verb

در کاری مستقر کردن، راه‌اندازی کردن برای کسی، برای کسی کسب‌وکار فراهم کردن، به قدرت رساندن

His uncle set him up in a small shop downtown.

دایی‌اش او را در مغازه‌ای کوچک در مرکز شهر مستقر کرد.

The company helped set her up in a managerial position.

شرکت به او کمک کرد تا در موقعیت مدیریتی مستقر شود.

phrasal verb

سرمایه دادن، تأمین مالی کردن

A successful investment can set you up for life.

سرمایه‌گذاری موفق می‌تواند شما را برای زندگی تأمین کند.

Winning the championship money set the young athlete up for life.

پول جایزه‌ی قهرمانی، ورزش‌کار جوان را برای زندگی تأمین مالی کرد.

phrasal verb

انرژی دادن، آماده کردن، سلامتی دادن

Eating a balanced meal sets children up for a long day at school.

خوردن وعده‌ی غذایی متعادل، کودکان را برای روز طولانی در مدرسه آماده می‌کند.

Drinking water first thing in the morning sets you up for a productive day.

نوشیدن آب در اولین لحظه‌ی صبح، انرژی شما را برای روزی پربار تأمین می‌کند.

phrasal verb informal

به دام انداختن، فریب دادن، گمراه کردن، حقه زدن

The con artist set up the tourists with a fake investment scheme.

کلاهبردار با طرح سرمایه‌گذاری تقلبی، گردشگران را به دام انداخت.

He felt that his opponents were trying to set him up during the debate.

او احساس کرد که رقبایش درطول مناظره قصد دارند او را فریب دهند.

phrasal verb

انگلیسی بریتانیایی تأمین کردن، مجهز کردن، فراهم کردن، آماده کردن

The campers were set up with tents, food, and equipment for the weekend.

اردوگاه‌ها با چادر، غذا و تجهیزات برای آخر هفته مجهز شدند.

The office was set up with new computers and software for the team.

دفتر با کامپیوترها و نرم‌افزارهای جدید برای تیم آماده شد.

phrasal verb

سر هم کردن، نصب کردن تجهیزات، آماده کردن، برپا کردن، راه‌اندازی کردن

The volunteers helped set up the tents for the festival.

داوطلبان در برپا کردن چادرها برای جشنواره کمک کردند.

He spent the morning setting up his new computer system.

او صبح را صرف راه‌اندازی سیستم کامپیوتری جدیدش کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد set up

Collocations

set up home

تشکیل خانه و زندگی دادن

set up a business

راه اندازی کسب و کار

Idioms

set up shop

دست به کاسبی زدن، مغازه باز کردن، دست‌به‌کار شدن

سوال‌های رایج set up

معنی set up به فارسی چی می‌شه؟

عبارت «set up» در فارسی به «برپا کردن»، «راه‌اندازی کردن»، «تنظیم کردن» یا حتی در برخی موقعیت‌ها «به دام انداختن» ترجمه می‌شود.

این فعل مرکب یکی از پرکاربردترین ترکیبات در زبان انگلیسی است و بسته به بافت جمله می‌تواند معنای متفاوتی به خود بگیرد. گستره‌ی معنایی آن از کارهای روزمره و ساده مثل آماده کردن یک میز گرفته تا موضوعات پیچیده‌تری مانند راه‌اندازی یک کسب‌وکار یا حتی طراحی یک نقشه‌ی فریبنده گسترده است.

در معنای نخست و رایج، «set up» برای اشاره به آماده‌سازی یا سازمان‌دهی چیزی به کار می‌رود. مثلاً وقتی می‌گوییم: They set up the chairs for the meeting، منظور این است که صندلی‌ها را برای جلسه مرتب کردند. این کاربرد در زندگی روزمره بسیار فراوان است و اغلب به‌نوعی «آماده‌سازی فیزیکی» اشاره دارد. همین کاربرد ساده، نشان می‌دهد که «set up» بیش از یک فعل معمولی، به عنوان بخشی از زبان روزانه در ذهن انگلیسی‌زبانان جا افتاده است.

در سطحی رسمی‌تر، «set up» به معنای راه‌اندازی کردن یک پروژه، شرکت یا سیستم نیز به کار می‌رود. برای نمونه: She set up her own business last year. در اینجا «set up» نشان‌دهنده‌ی فرآیند آغاز کردن و سازمان‌دهی کاری بزرگ است. این کاربرد جایگاهی مهم در زبان کسب‌وکار و مدیریت دارد و نشان‌دهنده‌ی توانایی ایجاد و مدیریت یک ساختار جدید است.

از سوی دیگر، «set up» معنای مجازی هم دارد که گاهی بار منفی پیدا می‌کند. برای مثال، اگر کسی بگوید: He was set up by his enemies، منظور این است که او توسط دشمنانش به دام انداخته یا فریب داده شد. این جنبه‌ی اصطلاحی، به‌ویژه در داستان‌ها، فیلم‌ها و موقعیت‌های پلیسی یا حقوقی، کاربرد فراوان دارد و معنای «طراحی نقشه برای گرفتار کردن دیگری» را منتقل می‌کند.

کاربرد دیگر «set up» در حوزه فناوری و زندگی مدرن است. وقتی فردی یک دستگاه جدید، نرم‌افزار یا حتی حساب کاربری ایجاد می‌کند، می‌گویند او آن را «set up» کرده است. مثلاً: I need to set up my new phone. این استفاده از «set up» با دنیای دیجیتال پیوند خورده و امروزه بخش جدایی‌ناپذیری از واژگان تکنولوژی به شمار می‌رود.

«set up» ترکیبی چندبعدی و انعطاف‌پذیر است که هم در زندگی روزمره، هم در تجارت و هم در موقعیت‌های استعاری و حتی فناوری کاربرد دارد. توانایی این فعل مرکب در انتقال مفاهیم متنوع، آن را به یکی از ستون‌های اصلی زبان انگلیسی در سطح محاوره و رسمی تبدیل کرده است.

ارجاع به لغت set up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «set up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/set up

لغات نزدیک set up

پیشنهاد بهبود معانی