گذشتهی ساده:
set upشکل سوم:
set upسومشخص مفرد:
sets upوجه وصفی حال:
setting upراهاندازی کردن، دایر کردن، تأسیس کردن، ایجاد کردن، تشکیل دادن، برپا کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی پیشرفته
The university set up a scholarship fund for talented students.
دانشگاه، صندوق بورسیهای برای دانشجویان بااستعداد تأسیس کرد.
She plans to set up her own business next year.
او قصد دارد سال آینده کسبوکار خودش را راهاندازی کند.
تنظیم کردن، ترتیب دادن، برنامهریزی کردن، برپا کردن، برگزار کردن، هماهنگ کردن، سازماندهی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They set up a workshop for local artists next month.
ماه آینده، آنها کارگاهی برای هنرمندان محلی برگزار میکنند.
She set up an interview with the famous author.
او، مصاحبهای با نویسندهی مشهور ترتیب داد.
در کاری مستقر کردن، راهاندازی کردن برای کسی، برای کسی کسبوکار فراهم کردن، به قدرت رساندن
His uncle set him up in a small shop downtown.
داییاش او را در مغازهای کوچک در مرکز شهر مستقر کرد.
The company helped set her up in a managerial position.
شرکت به او کمک کرد تا در موقعیت مدیریتی مستقر شود.
سرمایه دادن، تأمین مالی کردن
A successful investment can set you up for life.
سرمایهگذاری موفق میتواند شما را برای زندگی تأمین کند.
Winning the championship money set the young athlete up for life.
پول جایزهی قهرمانی، ورزشکار جوان را برای زندگی تأمین مالی کرد.
انرژی دادن، آماده کردن، سلامتی دادن
Eating a balanced meal sets children up for a long day at school.
خوردن وعدهی غذایی متعادل، کودکان را برای روز طولانی در مدرسه آماده میکند.
Drinking water first thing in the morning sets you up for a productive day.
نوشیدن آب در اولین لحظهی صبح، انرژی شما را برای روزی پربار تأمین میکند.
به دام انداختن، فریب دادن، گمراه کردن، حقه زدن
The con artist set up the tourists with a fake investment scheme.
کلاهبردار با طرح سرمایهگذاری تقلبی، گردشگران را به دام انداخت.
He felt that his opponents were trying to set him up during the debate.
او احساس کرد که رقبایش درطول مناظره قصد دارند او را فریب دهند.
انگلیسی بریتانیایی تأمین کردن، مجهز کردن، فراهم کردن، آماده کردن
The campers were set up with tents, food, and equipment for the weekend.
اردوگاهها با چادر، غذا و تجهیزات برای آخر هفته مجهز شدند.
The office was set up with new computers and software for the team.
دفتر با کامپیوترها و نرمافزارهای جدید برای تیم آماده شد.
سر هم کردن، نصب کردن تجهیزات، آماده کردن، برپا کردن، راهاندازی کردن
The volunteers helped set up the tents for the festival.
داوطلبان در برپا کردن چادرها برای جشنواره کمک کردند.
He spent the morning setting up his new computer system.
او صبح را صرف راهاندازی سیستم کامپیوتری جدیدش کرد.
تشکیل خانه و زندگی دادن
راه اندازی کسب و کار
دست به کاسبی زدن، مغازه باز کردن، دستبهکار شدن
عبارت «set up» در فارسی به «برپا کردن»، «راهاندازی کردن»، «تنظیم کردن» یا حتی در برخی موقعیتها «به دام انداختن» ترجمه میشود.
این فعل مرکب یکی از پرکاربردترین ترکیبات در زبان انگلیسی است و بسته به بافت جمله میتواند معنای متفاوتی به خود بگیرد. گسترهی معنایی آن از کارهای روزمره و ساده مثل آماده کردن یک میز گرفته تا موضوعات پیچیدهتری مانند راهاندازی یک کسبوکار یا حتی طراحی یک نقشهی فریبنده گسترده است.
در معنای نخست و رایج، «set up» برای اشاره به آمادهسازی یا سازماندهی چیزی به کار میرود. مثلاً وقتی میگوییم: They set up the chairs for the meeting، منظور این است که صندلیها را برای جلسه مرتب کردند. این کاربرد در زندگی روزمره بسیار فراوان است و اغلب بهنوعی «آمادهسازی فیزیکی» اشاره دارد. همین کاربرد ساده، نشان میدهد که «set up» بیش از یک فعل معمولی، به عنوان بخشی از زبان روزانه در ذهن انگلیسیزبانان جا افتاده است.
در سطحی رسمیتر، «set up» به معنای راهاندازی کردن یک پروژه، شرکت یا سیستم نیز به کار میرود. برای نمونه: She set up her own business last year. در اینجا «set up» نشاندهندهی فرآیند آغاز کردن و سازماندهی کاری بزرگ است. این کاربرد جایگاهی مهم در زبان کسبوکار و مدیریت دارد و نشاندهندهی توانایی ایجاد و مدیریت یک ساختار جدید است.
از سوی دیگر، «set up» معنای مجازی هم دارد که گاهی بار منفی پیدا میکند. برای مثال، اگر کسی بگوید: He was set up by his enemies، منظور این است که او توسط دشمنانش به دام انداخته یا فریب داده شد. این جنبهی اصطلاحی، بهویژه در داستانها، فیلمها و موقعیتهای پلیسی یا حقوقی، کاربرد فراوان دارد و معنای «طراحی نقشه برای گرفتار کردن دیگری» را منتقل میکند.
کاربرد دیگر «set up» در حوزه فناوری و زندگی مدرن است. وقتی فردی یک دستگاه جدید، نرمافزار یا حتی حساب کاربری ایجاد میکند، میگویند او آن را «set up» کرده است. مثلاً: I need to set up my new phone. این استفاده از «set up» با دنیای دیجیتال پیوند خورده و امروزه بخش جداییناپذیری از واژگان تکنولوژی به شمار میرود.
«set up» ترکیبی چندبعدی و انعطافپذیر است که هم در زندگی روزمره، هم در تجارت و هم در موقعیتهای استعاری و حتی فناوری کاربرد دارد. توانایی این فعل مرکب در انتقال مفاهیم متنوع، آن را به یکی از ستونهای اصلی زبان انگلیسی در سطح محاوره و رسمی تبدیل کرده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «set up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/set up